تو باید الهه باشی نه ؟ من ... من ...؟! شما...؟ تو منو نمی شناسی ... عوضش من تو رو خیلی خوب می شناسم . از کجا...؟ شما فامیل مایین ؟ نه ... از دوستان خانوادگی ....؟ نه خانم ... خیلی به خودتون مطمئن نباشین ... به این سرعت نمی تونین منو بشناسین ... اگه خودتونو معرفی نکنین گوشی رو می ذارم ... تو این کار رو نمی کنی ، چون هیچ وقت قلب کسی رو که تو رو دوست داره نمی شکنی . زبانم بندآمده بود. تا حالا از کسی این کلمه را نشنیده بودم . به خصوص که آن شخص یک مرد جوان باشد. حس می کردم ضربان قلبم به سرعت می زند. شک داشتم ... صدای او نرم و آرام و خیلی محجوب و سنگین بود. نه آهنگ صدایش و نه شیوه حرف زدنش به آنهایی که می شناختمشان نمی خورد. خواهش می کنم لطفا خودتون رو معرفی کنین و الا...؟ خیلی دوست داری بدونی اسمم چیه ؟ باشه اسمم ، امیره تو که منو نمی شناسی . پس شما منو از کجا می شناسین ؟ توی راه مدرسه دیدمت . راحت شدی ؟ چه فرقی می کنه . مهم اینه که تو با همه دخترای دیگه ای که من دیدم فرق داری . راستش می خواستم اگه بشه بیشتر ببینمت . لازمه تو هم بیشتر منو بشناسی . آخه واسه چی ؟ من اصلا نمی دونم شما کی هستین ؟ یا شماره تلفن خونه ما رو چطوری گیرآوردین ؟ ولی شما رو به خدا دیگه زنگ نزنین . اگه بابام یا داداش ابوالفضل یا داداش امیر حسین بفهمن ، خونتون پای خودتونه . نگاه کن بنای ناسازگاری دیگه نذار. این قدر هم بهونه نگیر.نمی دانستم چه جوابی باید به او بدهم . اولین باری بود که یک پسر جوان تلفنی به من ابراز علاقه می کرد و یا درباره ازدواج حرف می زد. تا جایی که من شنیده بودم این جور حرفها را بزرگترها می زنند. آخه چه جوابی می توانستم به او بدهم !؟ ناگهان صدایی در خانه مثل پتکی بر سرم فرودآمد، دستپاچه شده بودم . ببین من دیگه نمی تونم حرف بزنم . معذرت می خوام . فکر کنم بابامه . باشه من فردا زنگ می زنم ((الهه )). نه ، نه ... نترس اگه تو گوشی رو برداشتی حرف می زنم .
این داستان ادامه داره....................
مرد قبیله
یکشنبه 3 اسفندماه سال 1382 ساعت 02:44 ب.ظ
سلام خوبید؟قالب نو مبارک... توروخدا آخر داستان گریه دار نباشه ها...من قلبم ضعیفه...;) راستی یه چیزی...شما مراحمید ...دیگه از اون حرفا نزنید که ناراحت میشم...:) خوب و خوش باشید...
سلام دوست عزیز ممنون بابت اینکه به وبلاگم سر زدی. دوست داشتن به ارزش اینکه دو نفر تا آخر عمرشون میخوان زیر یه سقف زندگی کنن وگرنه جورای دیگشا قبول ندارم.موفق باشی ........الهه
دوست عزیز ... بهتون پیشنهاد می کنم قالب وبلاگ من رو هرچه سریعتر از اینجا بردارید ! هر آدم عاقلی به سورس اینجا نگاه کنه متوجه میشه که این قالب از کجا اومده ...یکم از خودت ابتکار داشته باش ....از اونایی هم که از این قالب تعریف کردن ممنونم ...ولی باید بگم ...این قالب مال منه ...نه مال ایشون ...تنها کار مهمی که این دوست عزیز کردن این بوده که قالب وبلاگ بنده را کپی کردن ....زودتر برش دار !
سلام داداش گلم......دوستان این یک نظر نیست این یک نوشته هست جواب به تمام حرفهای شما.....ببینید این وبلاگ داداش من هست....و تا اخرین جرعه نفس هم پشت سرش هستم و ازش همایت میکنم...اومدم نظرات رو خوندم...اگر خود خانم ساغر که من و وبلاگ من رو هم به خوبی میشناسن درخواست کرده بودن که قالب رو عوض کنن من خودم از داداشم میخواستم که قالب رو عوض کنه و اونم حرف من رو رد نمیکرد....ولی چون بعضی ها دخالت بی جا کردن...من گفتم که قالب همین باشه و همین میمونه....که فردا فکر نکنید که ترسیده و کم اورده.....اگر این قالب رو گذاشته...پس استعدادش خوب بوده و قدرت وردااشتنش رو داشته....این قالب من جاییش نمیبینم که نوششته باشه فقط مال ۱ نفر هست و اینجا هم اینترنته دست بالای دست زیادی کسی نمیتونه شاخ و شونه بکشه...هر کس هم ناراحت بود تو وبلاگ من بگه تا باهاش مستقیم رو در رو بشم...بعدشم حالا که قدرت ورداشتنش رو داشته من از اینجا میگم داداشم نوشه جونت....شاد باشی......سیـــــــــاوش
سلام دادا قشنگ شده...مبارکت باشه اما من چیکار کنم:((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((
قشنگ بود.
آمدم اینبار با الفبای امنیت
سلام دوست عزیز
وبلاگ بی نظیری دارید تمامی مطالب وبلاگتونا خوندم خیلی جالبه امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید .....خدانگهدار......الهه
سلام دوست عزیز
وبلاگ بی نظیری دارید تمامی مطالب وبلاگتونا خوندم خیلی جالبه امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید .....خدانگهدار......الهه
میگم چه ماجراهایی داشتی آسمان جان:)))))
منبع رو هم ذکر می کردی بد نبودااااااااااااااااا
سلام
دوست خوب و مهربانم باید خدمتت عرض کنم که این نوشته منبعش خودمم..........
موفق باشی.............................................................
ببینم...آخرِ این هم مرگ و میر داره؟؟!
سلام دوست عزیز از اینکه به من سر زدی تشکر بازم بیا
سلام
خوبید؟قالب نو مبارک...
توروخدا آخر داستان گریه دار نباشه ها...من قلبم ضعیفه...;)
راستی یه چیزی...شما مراحمید ...دیگه از اون حرفا نزنید که ناراحت میشم...:)
خوب و خوش باشید...
salam mammad joon kheili bahal bood rastesh man ba in dastana kheili hal mikonam bahalan damet garm felan beybye
خیلی زیبا بود
سلام دوست عزیز
ممنون بابت اینکه به وبلاگم سر زدی.
دوست داشتن به ارزش اینکه دو نفر تا آخر عمرشون میخوان زیر یه سقف زندگی کنن وگرنه جورای دیگشا قبول ندارم.موفق باشی ........الهه
سلام خیلی عالی بود یه سری هم به من بزن
سلام ...دوستی همیناس دسگه !! مگه از رفاقت چی می مونه؟
سلام دوستی که گمت کرده بودم.راستش دیگه در دیبا نمینویسم .ادرس بالا ادرس جدید منه.حتما لینکت را میذارم.تازه پیدات کردم.موفق باشی.
salam..khob bod yani hanoz be hijaye dastan nareside ke bekham nazar bedam ama zod apdit kon chon hayejaniyh :Dbye
سلام به داداش گل خودم.
بازم رفتی سراغ داستان دنباله دار!!!
دوست دارم بخونم .اینم خوندم ولی میترسم توی خماریه
آخرش بمونم.آخه من هر وقت داستان دنباله دار میخونم....
حالا میریم سر وقت قالب. خیلی قشنگه..
مخصوصاْ چشماش:d
vali jeddi kheili ghashange ghalebet. mobarak:*
بازم قالب جدید مبارک
salam man ke saram gij raft az bas maro charkhondi az in ghab be on ghab :D vali joda az shokhi in yeki ghabet harf nadare bye
:)
سلام. منتظر بقیه ش هستیم!
دوست عزیز ...
بهتون پیشنهاد می کنم قالب وبلاگ من رو هرچه سریعتر از اینجا بردارید !
هر آدم عاقلی به سورس اینجا نگاه کنه متوجه میشه که این قالب از کجا اومده ...یکم از خودت ابتکار داشته باش ....از اونایی هم که از این قالب تعریف کردن ممنونم ...ولی باید بگم ...این قالب مال منه ...نه مال ایشون ...تنها کار مهمی که این دوست عزیز کردن این بوده که قالب وبلاگ بنده را کپی کردن ....زودتر برش دار !
ساملک ، داداش آدم قالب یکی رو بر میداره اقلا یه اجازه میگیره بعذم حالا برداشتی همم میگن آفرین ولی دیگه چرا گند زدی توش ؟؟؟
به شما ربطی نداره .....
به دلایل شخصی
خیلی زشته که آدم بره قالب یکی دیگه رو ور داره ها !!
به شما ربطی نداره .....
به دلایل شخصی
قالب قشنگی دزدیدید.
به شما ربطی نداره .....
به دلایل شخصی
سلام.
خب قالب قشنگیه ولی ساغر میتونستی اینو خیلی
خصوصی تر از این بگی!
کار قشنگی نبود همینطورم دنباله ی داستان..
به هر حال همه ی ما میدونیم که محمد خودش بلده قالب
طراحی کنه!
بسه دیگه نه؟
سلام داداش گلم......دوستان این یک نظر نیست این یک نوشته هست جواب به تمام حرفهای شما.....ببینید این وبلاگ داداش من هست....و تا اخرین جرعه نفس هم پشت سرش هستم و ازش همایت میکنم...اومدم نظرات رو خوندم...اگر خود خانم ساغر که من و وبلاگ من رو هم به خوبی میشناسن درخواست کرده بودن که قالب رو عوض کنن من خودم از داداشم میخواستم که قالب رو عوض کنه و اونم حرف من رو رد نمیکرد....ولی چون بعضی ها دخالت بی جا کردن...من گفتم که قالب همین باشه و همین میمونه....که فردا فکر نکنید که ترسیده و کم اورده.....اگر این قالب رو گذاشته...پس استعدادش خوب بوده و قدرت وردااشتنش رو داشته....این قالب من جاییش نمیبینم که نوششته باشه فقط مال ۱ نفر هست و اینجا هم اینترنته دست بالای دست زیادی کسی نمیتونه شاخ و شونه بکشه...هر کس هم ناراحت بود تو وبلاگ من بگه تا باهاش مستقیم رو در رو بشم...بعدشم حالا که قدرت ورداشتنش رو داشته من از اینجا میگم داداشم نوشه جونت....شاد باشی......سیـــــــــاوش
گو بخور عنتر....
جالب بود ... شاد باشی